سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه دوست دارد بداند نزد خدا چه موقعیتی دارد، به موقعیت خدا نزد خودش توجّه کند ؛ زیرا خدا بنده را در همان جایگاهی می نهد که او خدا را نزد او، در چنان جایگاه نهاده است. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :31
کل بازدید :94375
تعداد کل یاداشته ها : 90
103/2/6
6:2 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگM.N
 
مهدی نوروزی[399]

خبر مایهRSS
پیوند دوستان
 
در انتظار آفتاب لیلای بی مجنون upturn یعنی تغییر مطلوب ir-software مهندس محی الدین اله دادی گل باغ آشنایی .عاشق خدا . بلوچستان هــیــــچ راهــ فـــــراریــــ نــیــسـت حرف هایی از زبان منطق و احساس طب سنتی@ سخن آشنا پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ... صراط مستقیم تــپــش ِ یکــ رویا ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی جبهه مقاومت و بیداری اسلامی هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر تنهایی......!!!!!! تنهای93 ایوون رویا سارا احمدی جنون قلم .: شهر عشق :. پیامنمای جامع گیسو کمند کارشناس مدیریت دولتی علی پیشتاز دلتنگ احساس تو محمدمبین احسانی نیا کوثر ولایت *bad boy* چون میگذرد غمی نیست فلسفه یعنی رنج... زندگی شیرین روی بال فرشته ها ترخون امام زمان راه های دور دل های نزدیکKH ارواحنا فداک یا زینب رد پای احساساتم.... پسران علوی - دختران فاطمی جون عزیزت بیاتو... به نام خدا بزرگترین سایت خنده بازار.خنده. شوخی. طنز.خنده دار برف میباره... ㋡ گل خشک ... و همچنین گزیده ای از اشعار پسانیمایی نت سرای الماس هرکس منتظر است... جوان امروزی گروه اینترنتی جرقه ایرانی دل خوش I AM WHAT I AM من،منم.من مثل هیچکس نیستم Tarranome Ziba ماه تمام من مکاشفه مسیح غزلیات محسن نصیری(هامون) عاشق آسمونی... ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن Hunter بـــــــلوک7 آبسردکن جهنم b.a.x.t شادِ شاد ناکجا آباد وبلاگ عاشقانه ها|دوست دارم قتلیش دوستانه هرچه می خواهد دل تنگم میذارم هیئت اینا حرف دله... واژه های باران تینا!!!! شیاطین سرخ *آوای سارا2* my love#me مشاوره روان شناسی ღஜღمطالب و عکس های جالب و زیبا و دیدنی سکوت(فریاد) گل خشک ermia............ دانلود فیلم خیارج سرای من است منتظران مهدی(عج) دل خسته هر چه دله تنگت میخواهد بگو . . . یک عاشقانه ی ساده برای من...... خنده بازار وغیره!!! ایه های بارانی •.♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥.• من و تو...ما بیخیال همه حتی زندگیم من میگم ک تو بشنوی.... khoshbakhti عمو همه چی دان عاشقانه های دنیای ما خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا دلو بزن به دریا غمگین وایسا دنیا... دخترونه esoesmusic عکس ، مدل لباس جدید قلبی خسته ازتپیدن عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک...... بهار عشق عاشقانه ها دل شکسته دانلودآهنگ جدید|عاشقانه|احساسی|غمگین *(حرفهای نگفته)* آموزش گام به گام هنر جدید ربان دوزی بیا ازدواج کنیم سایت خبری ایران و جهان نشریه ی دوستی متــــرسک㋡ تا الان ساختم....دیگه الان بریدم...! انرژی+ تنهایی jfSMS تینا سیاست زیبا همه چیز از همه جا عاشق باش و کوچک چون عشق میداند ایین بزرگ کردنت را fall in love دل نوشته های من ..::.. رنــــگــیـــن کــــــمــــان ..::.. ____نازیانه_____ اینجا همه چیز درهمه از هر دری سخنی ارتــــش ســــرخ نسیم الهی امتدادشب دختر پاییزی جـــــوکیـ ـها معماری نوین روستای کسرآصف صداقت شهدای کوهسرخ(مکی) Biology Home **روژینا## pinkwave نشریه ی دوستی قـَـــروقاطــــــــی تک آندروید عدالت جویان نسل بیدار bakhtiyari20

پروفسور حسابی چند نظریه مهم در علم فیزیک داشتند که مهم ترین و آخرین آن ها نظریه بی نهایت بودن ذرات بود , در این ارتباط با چندین دانشمند اروپایی مکاتبه و ملاقات می کنند و همه آنها توصیه می کنند که بهتر است که بطور مستقیم با دفتر پروفسوراینشتن تماس بگیرد بنابراین ایشان نامه ای همراه با محاسبات مربوطه را برای دفتر ایشان در دانشگاه پرینستون می فرستند بعد از مدتی ایشان به این دانشگاه دعوت میشوند و وقت ملاقاتی با دستیار اینشتن برایشان مشخص میشود پس از ملاقات با پروفسور شتراووس به ایشان گفته می شود که برای شما وقت ملاقاتی با پروفسور اینشتن تعیین می شود که نظریه خود را بصورت حضوری با ایشان مطرح کنید. پروفسور حسابی این ملاقات را چنین توصیف می کنند:

    وقتی برای اولین باربا بزرگترین دانشمند فیزیک جهان آلبرت اینشتن روبه رو شدم ایشان را بی اندازه ساده , آرام و متواضع یافتم و البته فوق العاده مودب و صمیمی! زودتر از من در اتاق انتظار دفتر خودش , به انتظار من نشسته بود و وقتی من وارد شدم با استقبالی گرم مرا به دفتر کارش برد و بدون اینکه پشت میزش بنشیند کنار من روی مبل نشست , نظریه خود را در ارتباط با بی نهایت بودن ذرات برای ایشان توضیح دادم ، بعد از اینکه نگاهی به برگه های محاسباتی من انداختند ، گفتند که ما یکماه دیگر با هم ملاقات خواهیم کرد

    یکماه بعد وقتی دوباره به ملاقات اینشتن رفتم به من گفت : من به عنوان کسی که در فیزیک تجربه ای دارم می توانم به جرات بگویم نظریه شما در آینده ای نه چندان دور علم فیزیک را متحول خواهد کرد باورم نمی شد که چه شنیده ام , دیگر از خوشحالی نمی توانستم نفس بکشم , در ادامه اما توضیح دادند که البته نظریه شما هنوز متقارن نیست باید بیشتر روی آن کار کنید برای همین بهتر است به تحقیقات خود ادامه دهید من به دستیارم خواهم گفت همه امکانات لازم را در اختیار شما بگذارند, به این ترتیب با پی گیری دستیار و ارسال نامه ای با امضا اینشتن، بهترین آزمایشگاه نور آمریکا در دانشگاه شیکاگو، باامکانات لازم در اختیار من قرار دادند و در خوابگاه دانشگاه نیز یک اتاق بسیار مجهز مانند اتاق یک هتل در اختیار من گذاشتند , اولین روزی که کارم را در آزمایشگاه شروع کردم و مشغول جابجایی وسایل شخصی بر روی میزم و کشوهای آن بودم , متوجه شدم یک دسته چک سفید که تمام برگه های آن امضا شده بود در داخل یکی از کشوها جا مانده است , بسرعت آن را نزد رئیس آزمایشگاه بردم و مسئله را توضیح دادم , رئیس آزمایشگاه گفت این دسته چک جا نمانده متعلق به شما است که تمام نیازمندیهای تحقیقاتی خود را بدون تشریفات اداری تهیه کنید این امکان برای تمام پژوهشگران این آزمایشگاه فراهم شده است , گفتم اما با این روش امکان سواستفاده هم وجود دارد؟ او در پاسخ گفت درصد پیشرفت ما از این اعتماد در مقابل خطا های احتمالی همکاران خیلی ناچیز است

    بعد از مدتها تحقیق بالاخره نظریه ام آماده شد و درخواست جلسه دفاعیه را به دانشگاه پرینستون فرستادم و بالاخره روز دفاع مشخص شد , با تشویق حاضرین در جلسه , وارد سالن شدم و با کمال شگفتی دیدم اینشتن در مقابل من ایستاد و ابراز احترام کرد و به دنبال او سایر اساتید و دانشمندان هم برخواستند , من که کاملا مضطرب شده و دست وپای خود را گم کرده بودم با اشاره اینشتن و نشتستن در کنار ایشان کمی آرام تر شده، سپس به پای تخته رفتم شروع کردم به توضیح معادلات و محاسباتم و سعی کردم که با عجله نظراتم را بگویم که پروفسور اینشتن من را صدا کرده و گفتند که چرا اینهمه با عجله ؟ گفتم نمی خواهم وقت شما و اساتید را بگیرم ولی ایشان با محبت گفتند خیرالان شما پروفسور حسابی هستید و من و دیگران الان دانشجویان شما هستیم و وقت ما کاملا در اختیار شماست

    آن جلسه دفاعیه برای من یکی از شیرین ترین و آموزنده ترین لحظات زندگیم بود من در نزد بزرگترین دانشمند فیزیک جهان یعنی آلبرت اینشتن از نظریه خودم دفاع می کردم و مردی با این برجستگی من را استاد خود خطاب کرد و من بزرگترین درس زندگیم را نیز آنجا آموختم که هر چه انسانی وجود ارزشمندتری دارد همان اندازه متواضع، مودب و فروتن نیز هست . بعد از کسب درجه دکترا اینشتن به من اجازه داد که در کنار او در دانشگاه پرینستون به تدریس و تحقیقاتم ادامه دهم.


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سر ک?س ر?اض? بود?م,پسرا تا استاد روشو م?کرد سمت تخته سوت م?زدن! ?ه ن?م ساعت? بود داشتن ا?ن کاروتکرارم?کردن تو ?ه ک?س 50 نفر? اونم مختلط فک کن ?هو استاد برگشت گفت,م?خوام براتون ?ه خاطره تعر?ف کنم: وقت? دانشجو بودم با ?ک? از هم ک?س? ها? دخترم دوس شدم ?ه چند وقت با هم بود?م شب? که د?گه فارغ التحص?ل شد?م تا صبحش با هم بود?م! از اون شب شش ماه گذشت ?ه روز بم زنگ زد گفت : من ازت حامله ام بعد کل? جرو ب
+ شمام تو امتحانا هرچی سوال بلد بودید 0/5 نمره داشت . . . . . . . . . هر چی بلد نبودید 2 نمره ؟
+ چرا موس از \پاین مانیتور میره بیرون، ولی ازبالا نمیره بیرون؟؟!! ... نه واقعن سواله برام!!! چرا؟؟!!! . . . . . . . . . ینی نامردی اگه امتحان کنی ولی لایک نکنی!
+ چرا موس از سمتِ راستِ مانیتور میره بیرون، ولی از سمت چپ نمیره بیرون؟؟!! ... نه واقعن سواله برام!!! چرا؟؟!!! . . . . . . . . . ینی نامردی اگه امتحان کنی ولی لایک نکنی!
+ میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه؟ ما یک عده ایرونی توی بهشت داریم که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! بجای پابرهنه راه رفتن کفش نایک و آدیداس درخواست میکنن. هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون 'بنز' یا 'ب ام و' یا 'تویوتا لکسوز' جائی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده...
+ د?شب شروع کردم با دوس دخترم دعوا که آره من مطمئنم تو با کس د?گه ا? هست?! . . . .. . . اونم آخرش گفت بابا اص? اگه شک دار? ب?ا خطامونُ عوض ! ه?چ? د?گه د?دم آبروم در خطره بش گفتم نه عشقم من به تو اعتماد کامل دارم : (
+ به بابام گفتم اگر 100 میلیون بهت بدن تو حاضری منو به قتل برسونی؟ . . . . . . . . . . الان 20 دقیقه است تو فکر رفته یه لبخند مسخره هم رو لبشه هی زیر چشمی به من داره نگاه میکنه :|
+ تست کوتاه اما جالب ابتدا برای چند لحظه به کف دستتان نگاه کنید. پس از ان به ناخن های همان دستتان نگاه کنید. (تاوقتی این دو کار را نکرده اید اخر مطلب رو نخونید وگر نه ارزشش رو از دست میده سر کاری نیست.)
+ مجری: بچه ها...هم شیرینی خریدم،هم شکلات،هم بستنی بچه ها: به به... مجری: ولی هیچکدومو بهتون نمیدم! پسرعمه: ای بابا این دیگه چه حرکتیه؟...ما کلی آنزیم آزاد کردیم،جواب هیپوتالاموس مارو کی میده؟ مجری: فقط به یه شرط اینارو بهتون میدم،باید بگین گلای گلدون منو کی خورده فامیل: این کره خر! جیگر: من گل نمیخورم! من گل نمیخورم! من گل نمیخورم! فامیل: تا حالا فکر میکرد جیگره،حالا حتماٌ فکر میکنه بوفونه! پسرعمه:
+ رو? ســنگ قبــرم هــ?چ? ننو?س?ــد ... . . . . . . . . . . . . . . . . . تا ملّــت واســه پ?ــدا کردنش دهنشـــون سرو?س بشـــه !! دیونه هم خودتی
کد بارش قلب